اللاه

اللاه

نویسنده امید یعقوبی
اللاه

اللاه

نویسنده امید یعقوبی

کمی فکر کن

دیگر دایی احمد را فقط در خاطرات
 می توانم جستجو کنم...خاطراتی که انقدر تند از جلوی چشمانم می گذرد که مجال ثبتشان نیست. فصل مشترک تمام این خاطرات آه و افسوس ابدی است که تا گور همراه خود خواهم بردروزها و شبها بدون دایی سپری خواهد شد، و دیگر هیچ کوچه و خیابانی چهره دایی احمد را به خود نخواهید دید. صدایش هیچ جا جز در خاطرات طنین نخواهد انداخت. چقدر خوشبخت بودم که کسی را داشتم که با شنیدن غم و غصه هایم به لرزه می افتاد و از شادیهایم با تمام وجود شاد می شد. چه عمر کوتاهی داشت این خوشبختی...حالا من مانده ام و حسرت تکرار روزهایی که هیچ وقت باز نخواهد گشت

به هیچکس اجازه نده تو را با یادآوری گذشته ات وادار به سرافکندگی کند...

قدر داشته هاتون رو بدونید تا حسرت نداشته هاتونو نخورید .....


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.